آقا جان فقط براي من جا نب

ساخت وبلاگ
پشت پنجره ایستــاده ام میرود کودک خندان در راهپیرزن با سبـــدی در دستشمانده اندر این راه... همچنان در خلوت افکار مغمومم کودکـــے آرام و بی غصه شاد و خندان در بهـــار ، اما بهـــاری  که زمستان پیش رو دارد... هوا سرد است،آری ایـــن زمســـتان است غمـــان درها به رویش باز کرده می کشد در مسلخ دوران نعره زن توفـــان، خشمگیــــن دریـا، راه لغــزان پنجــــه در چنگال غصه، درد، دلتنگــــے حســـــــــرت ایــام خوشحالــی من! پریشانی غریب و خسته، ره گم کرده، ســـرگـــردان مــانده اندر این زمســـتان  مانــده در راه  همچنانکه پشت پنجـــره ایســتاده ام رفتـــه آن کــودک خندان از راه پیرزن با سبـــدی در دستــش مــانده انــدر ایـن راه...                                              #ف_رستگار آقا جان فقط براي من جا نب...ادامه مطلب
ما را در سایت آقا جان فقط براي من جا نب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4fanoseshgh20c بازدید : 132 تاريخ : چهارشنبه 21 ارديبهشت 1401 ساعت: 12:52

همیشه فکر می کردم کار قلب پمپاژ خونِ و این مغز آدماست که عاشق میشه ، مغز که نه، با عقلشون و اون چیزی که بهش میگن دل این قلب صنوبری نیست و برمی گرده به ابعاد روحانیشون. تصورم همین بود تا روزی که دلتنگی واقعی رو حس کردم. . . "قلبم تیر کشید"... آره! همین قلب صنوبری از اون روز فهمیدم اعضای بدن بجز وظیفه ی اصلیشون کارای دیگه ای هم میکنن. . . خیلی اتفاقی به یاد مادر شهیدی افتادم که بعد از شهادت فرزندش تا سالها به دیگران میگفت " جگرم میسوزه" یه روز خیلی بی هوا حالشون بد میشه و بعد از انتقال به بیمارستان و عمل جراحی به رحمت خدا میرن ?? پزشکشون میگفت مگه این خانوم مصرف دخانیات یا داروی خاصی داشتن که انگار تمام کبدشون سوخته و هیچی ازش نمونده! ؟ ! دکتر شریعتی میگه:«عشق داغ میکند اما دوست داشتن پخته...» من میگم عشق می سوزونه هر جوری که باشه، می سوزونه عشق به خدا عشق به فرزند عشق به یار اصلا جانِ عاشق باید بسوزه و مشتعل بشه در راه رسیدن به معشوق. . . و چه باک از سوختن. . . و چه باک از سوختن. . . و چه باک از. . . سوختن. . .                                    #ف_رستگار    آقا جان فقط براي من جا نب...ادامه مطلب
ما را در سایت آقا جان فقط براي من جا نب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4fanoseshgh20c بازدید : 131 تاريخ : چهارشنبه 21 ارديبهشت 1401 ساعت: 12:52

من چـہ مستم امروز...   و چـہ اندازہ لبم خندان است...   ابرها، قاصد شیدایے امروز من اند         در دلم غوغایے ایست...   مثل اعجاز دل انگیز نماز   مثل نمناکی گل هاے بهار      و چنان مجنونم ...   کـہ دلم میخواهد، بدوم تا لب رود...   و بچرخم سر خوش   و چـہ زیبا رقصد... باد در پیچ و خمِ این موها      رستگارا تو بدان   «ابر و باد و مـہ و خورشید و فلک در کارند»              تا تو روحے بـہ طرب تازہ کنی ...  #ف_رستگار آقا جان فقط براي من جا نب...ادامه مطلب
ما را در سایت آقا جان فقط براي من جا نب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4fanoseshgh20c بازدید : 132 تاريخ : چهارشنبه 21 ارديبهشت 1401 ساعت: 12:52

و چه دلتنگم من... و چه اندازه دلم بی تاب است ... بادها میگویند... سر دلتنگی خاموش مرا... در دل من چیزی است، مثل یک حس عمیق... مثل یک راز عجیب... و چنان بی باکم  که دلم میخواهد... برسم در بر تو ... بف آقا جان فقط براي من جا نب...ادامه مطلب
ما را در سایت آقا جان فقط براي من جا نب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4fanoseshgh20c بازدید : 123 تاريخ : دوشنبه 1 بهمن 1397 ساعت: 22:52

وارد حمام میشویدیک گوشه حمام سوسکی برای خودش جا خوش کردهاگر برای کشتنش اقدام نکنی و بگویی #سوسک دو متر آنطرف تر از من است و با من که کاری ندارد ، تمام مدت حمام کردن باید گردنت را سمت سوسک نگه داری و آن را بپاییدفعه بعد که وارد حمام شدی میبینی یک سوسک شده دو سه سوسک گردن کلفتیا باید هر چه سریعتر برای آقا جان فقط براي من جا نب...ادامه مطلب
ما را در سایت آقا جان فقط براي من جا نب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4fanoseshgh20c بازدید : 118 تاريخ : پنجشنبه 29 تير 1396 ساعت: 15:36

  شلمچه بوديم!گلوله صاف اومد رو آمبولانس و تيکه تيکه اش کرد. اسماعيل گفت :حالا با نادعلي چيکارکنيم؟ حاجي گفت: لودرو بياريد جلو.بعد دست وپاي نادعلي روگرفتند و انداختند داخل بيل لودر. حاجي گفت: تند ببريدش اورژانس، اما با احتياط! مواظب باشيد ا آقا جان فقط براي من جا نب...ادامه مطلب
ما را در سایت آقا جان فقط براي من جا نب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4fanoseshgh20c بازدید : 120 تاريخ : شنبه 16 ارديبهشت 1396 ساعت: 17:17

واقعيت ماجرا اين است که حصر فقط در اولويت هاي تبليغاتي حسن روحاني بوده است نه در عمل او.«حسن روحاني در زماني که حصر سران فتنه اجرا شد، به عنوان نماينده رهبري در شوراي عالي امنيت ملي حضور داشت و خود او نيز به اين حصر راي مثبت داده بود؛ چرا که آقا جان فقط براي من جا نب...ادامه مطلب
ما را در سایت آقا جان فقط براي من جا نب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4fanoseshgh20c بازدید : 107 تاريخ : شنبه 16 ارديبهشت 1396 ساعت: 17:17

 شلمچه بوديم!شيخ اکبر گفت:"امشب نميشه کار کرد. ميترسم بچه ها شهيد بشن". تو تاريکي دور هم ايستاده بوديم و فکر ميکرديم که صالح گفت: يه فکري! همه سرامونو برديم توي هم. حرف صالح که تموم شد، زديم زير خنده و راه افتاديم. حدود يک کيلومتر از بلدوزر ها دورشديم. رفتيم جايي که پر از آب و باتلاق بود. موشي هم پيدا نميشد. انگار بيابون ارواح بود. فاصلمون با عراقيا خيلي کم بود؛ اما هيچ سروصدايي نمي اومد. دور هم جمع شديم. شيخ اکبر که فرماندمون بود گفت: يک، دو، سه. هنوز حرفش تموم نشده بود که صداي هممون زلزله به پا کرد. هرکسي صدايي از خودش درآورد. صداي خروس، سگ، بز، الاغ و...چيزي نگذشته بود که تيربارا و تفنگاي عراقيا به کار افتاد. جيغ و دادمون که تموم شد؛ پوتينا رو گذاشتيم زير بَغَلمون و دويديم طرف بلدوزرا. ما ميدويديم و عراقيا آتيش ميريختند. تا کنار بلدوزرا يه نفس دويديم. عراقيا انگار اون شب بلدوزرا رو نمي ديدند. تا صبح گلوله هاشونو تو باتلاق حروم کردند و ما به کيف و خيال آسوده تا صبح خاکريز زديم.   آقا جان فقط براي من جا نب...ادامه مطلب
ما را در سایت آقا جان فقط براي من جا نب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4fanoseshgh20c بازدید : 108 تاريخ : چهارشنبه 11 اسفند 1395 ساعت: 22:32

چه بچه هاي باحالي و چه روزاي باصفايي و چه شب هاي آسموني و قشنگي بود. سرزميني در يک قدمي بهشت ؛ نه روستايي بودند و نه شهري ، از سرزمين ملائک بودند .وچند روزي مهمون اين کره ي خاکي ؛ اومده بودند تا تلنگري به دل هاي زنگ خورده و غافل ما بزنند.اون چيزي که در دفاع مقدس گذشت ،قصه ي خون و خون ريزي ، تعصب هاي خشک و تو خالي و اخماي تند و خشن نبود. راز قصه ي اونا ،رنگ قصه ي گل بود و پروانه ،تبسم و لبخند مرام صورتشون بود و نماز و اشک، مسلک روح آسمونيشون.يکي از مقر هاشون نزديک خرمشهر بود. "مقر شهيد حجتي ". بيشترشون چهارده ، پونزده ساله بودند و راننده لودر و بلدوزر. بهشون ميگفتند : سنگر سازان بي سنگر ، معروف بودند به جغله هاي جهاد.سردار حاج مهدي عليخاني بهشون ميگفت : کُرفه چي ها ! يعني کوچولو ها !.بيشتر خاکريز هاي شلمچه تا جاده هاي حلبچه اين ها رو يادشونه . انگار جبه خونه ي خالَشون بود .نه از ترکش مي ترسيدند ، نه از تير ؛ اما از خدا خيلي حساب مي بردند . خدا رحمتشون کنه . بيشترشون شهيد شدند؛ مثل "محمد علي قيصري " فرمانده هفده سالشون ، اجر نماز شبشون و حماسَشون با خدا و لبخند بازي هاي ساده و طنزشون ، م آقا جان فقط براي من جا نب...ادامه مطلب
ما را در سایت آقا جان فقط براي من جا نب دنبال می کنید

برچسب : سنگرسازان بی سنگر,سنگرسازان بي سنگر,سنگر سازان بی سنگر استان مرکزی, نویسنده : 4fanoseshgh20c بازدید : 132 تاريخ : يکشنبه 28 آذر 1395 ساعت: 16:45

آقا جان فقط براي من جا نب...
ما را در سایت آقا جان فقط براي من جا نب دنبال می کنید

برچسب : خدا را درخواب ديدن,خدا را دیدن, نویسنده : 4fanoseshgh20c بازدید : 134 تاريخ : يکشنبه 16 آبان 1395 ساعت: 16:50